هرچه از خلق او خواهی دادنش منت است ندادنش ذلت

بیایید...

خوبیها را جمعه کنیم، بدیها را کم کنیم، عشقها را به توان برسانیم، دوستی ها را ضرب کنیم.
نفرتهارا زیر رادیکال ببریم، دشمنیها را تقسیم کنیم، از غمها فاکتور بگیریم مهر و وفا را دسته کنیم، از عیوب دیگران جذر بگیریم، معادله دوستی ببندیم، اندوها را غرق کنیم، محبت را تجزیه کنیم. love

باهم باشیم برهم نباشیم
باهم بخندیم بر هم نخندیم
خداوندا بار الها سینه ای اگه مارا ده
رفیقی، همزبانی، همدلی، همرنگ مارا ده
محبت رفته از دلها نمیدانم میدانی
رفاقت گم شده در ما نمیدانم میدانی؟
خدایا ایزد یکتا زعرض کبریا بنگر
به کام کس نمی گردد دگرا این چرخ بازیگر
نه جان، نه جانانی، نه عشق و ایمانی
که نور حق در دل افزود
نه کفر انسانها، امید پایانی
جهان در این آتش می سوزد
آه، ای بار گاره کبریا
خداوندا در این ظلمت دل مارا به نور حق روشن کن
از این کینه، از این نفرت، از این سودا، تو انسان را ایمن ده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد