امشب ای بازو اگر دیوار شب را نشکنی میشود تکرار از اول غربت دیرین

زمانی که گریه میکنم ترا در در اشکهایم میبینم زود اشکهایم را پاک می کنم تا کسی تو را نبیند، زمانی که متولد شدم به من آموختن که دوست بدارم، حال که با تمام وجود دوستش دارم میگویند فراموشش کن ولی من این غم را با تمام وجود تحمل می کنم.

میخواستم برای ادست دادنش چند قطره ای اشک بریزم ولی افسوس، افسوس که تمام اشکها را برای بدست آوردنش ریختم.

....

در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هرچند که تا منزل تو  فاصله نیست
دیری است که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست
.......

هرچه بینا چشمِ، رنج آشنای بیشتر
هرچه سوزان عشق، درد بی وفایی بیشتر

نظرات 5 + ارسال نظر
مرد یخی شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:39 ب.ظ http://isis.blogsky.com

سلام
وبلاگ با حالی داری
دمت گرم
مرد یخی

رضایی چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:09 ق.ظ

Hi Dear friend you have a lovely weblog .I wish you best of luck !

هستی دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:14 ق.ظ http://kija.blogfa.com

salam
khili aali kar kardi
movafagh bashi
bemanam sar bezan
in yeki digast
http://hadye.blogfa.com

دی کلانی سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:52 ق.ظ

خیلی عالی است ادامه بده

عالمی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:56 ب.ظ

با سلام
خسته نباشی
یک خواهش دارم اونم این که که موسیقی وبلاگ رو عوض کن
موفق باشی
در پناه خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد